عشق بازی جوانی.. ازدواج صحیح و به جا = زندگی سالم و پر از آرامش
....................ازدواج خودسرانه = زندگی پر از پیچ وخم آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها
آمار وبلاگ
یادداشت ثابت - پنج شنبه 92 اسفند 9 :: 3:29 عصر :: نویسنده : امین- الله توکلی
روزهـــــــــــــایم بی تـــو از شب تیره تر ناله هایم بی صدا و گونه هایم خیس و تر در سکوت مبهم این تیـــــــــــــــره شب شانه هـــــایم بی نوا و سوز آهم بی اثر کاش امشب بــــــــاز آیی در بـــــــــــرم تا نیاید در دلم سـرمای غم ها بی خبـــر موضوع مطلب : یادداشت ثابت - شنبه 92 بهمن 13 :: 9:47 عصر :: نویسنده : امین- الله توکلی
عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی هدف عشق یعنی رسیدن عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی تجربه کنی عشق یعنی مال من باشی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی نفس عشق یعنی جییگر عشـــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی اومدم تو قلبت عشق یعنی واسه منی عشــــــــــــــــــــــــــــق یعنی سرش فریاد نزنی عشق یعنی می پرستمت عشــــــــــــــــــــــــــــق یعنی مرام داشته باشه عشق یعنی بی خوابی عشـــــــــــــــــــــــــق یعنی شب ها به فکرشی عشق یعنی تو فکرشی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی عمر منی عشق یعنی برس به دادش عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی بی کله باشی عشق یعنی جانم عشـــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی بهش بگی فدات عشق یعنی زود میام عشـــــــــــــــــــــــق یعنی ببریش تو طلا فروشی عشق یعنی واسش بستنیشو بگیری عشــــــــــــــــــــــــــــق یعنی ببریش کافی شاپ عشق یعنی ببریش ساحل عشـــــــــــــــــــــــــق یعنی شب ها نازش کنی عشق یعنی باهاش خوب رفتار کنی عشـــــــــــــــــــــق یعنی موهاشو هایلات کنی عشق یعنی کاری کنی لاغر بشه عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی دندوناشو درست کنی عشق یعنی واسش قصه ی عشق و عاشقی بگی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی نگاش کنی عشق یعنی پی دلش باشی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی ببریش مسافرت عشق یعنی براش کاراته باز باشی عشــــــــــــــــــــــــــق یعنی براش پرنده شکار کنی عشق یعنی پول ودی بهش عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی براش لباسای مد روز بخری عشق یعنی حرفشو گوش کنی نکنی از دستت رفته عشــــــــــق یعنی گل های سرخ براش بخری عشق یعنی دوسش داشته باشی عشـــــــــــــــــــــــــق یعنی ببریش قایق سواری عشق یعنی جونوم ندرت عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی فدات عشق یعنی باهاش شوخی کنی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی با ادب باشی عشق یعنی آنتی هیستامینش باشی عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی خرابش باشی عشق یعنی ازش دور نباشی عشـــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی باهاش قهر نکنی عشق یعنی مرام عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی لایقش باشی عشق یعنی گوش به زنگش بشی عشــــــــــــــق یعنی جواب اس ام اسش رو بدی عشق یعنی واسش شارژ بخری عشـــــــــــــق یعنی براش گوشی مدل بالا بخری عشق یعنی عاشقش باشی عشــــــــــــــــــق یعنی تا عمر باهاش زندگی کنی عشق یعنی تنها نزاریش عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی دستشو بگیری عشق یعنی میخوامت عشـــــــــــــــــــــــــــق یعنی عاشق موهاش باشی عشق یعنی شب ها کنارش باشی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی جان منی عشق یعنی روح منی عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی گرفتارش باشی عشق یعنی بی کله باشی عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی واسش ویلا تهیه کنی عشق یعنی براش ماشین رنگ صورتی بخری عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی براش مرد باشی عشق یعنی خود عـــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق عشق یعنی زنـــــــــــــــدگی...! موضوع مطلب : یادداشت ثابت - دوشنبه 92 بهمن 1 :: 1:33 صبح :: نویسنده : امین- الله توکلی
عشق اگر موازی نیست،چیست؟ یا کتاب جمله سازی نیست،چیست؟ عشق اگر مبنای خلق آدم است پس چرا این گونه گنگ و مبهم است؟ پس چرا خط موازی می شود!!! از چه رو هر عشق،بازی می شود؟! موضوع مطلب : یادداشت ثابت - دوشنبه 92 بهمن 1 :: 1:5 صبح :: نویسنده : امین- الله توکلی
احساس است... مزرعه که نیست... هی شخمش می زنی لعنتی... موضوع مطلب : یادداشت ثابت - دوشنبه 92 مرداد 22 :: 1:1 صبح :: نویسنده : امین- الله توکلی
از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار تو با خنده ای نوشتی هم نفس خدانگهدار بنویس مهلت موندن یه نفس بود سهم من از همه دنیا یه قفس بود بنویس که خیلی وقته باسه تو گریه نکردم سر به شونه هات نزاشتم مثل دستات سرد سردم من که تو بن بست غربت زخمی از آوار پاییز فکر چشمای تو بودم با دلی از گریه لبریز شب عاشقونه ی من چه حروم شد مهلت بودن با تو چه تموم شد ندونستم باید از تو میگذشتم وقتی از غربت چشمات مینوشتم بنویس مهلت موندن یه نفس بود سهم من از همه دنیا یه قفس بود بنویس که خیلی وقته باسه تو گریه نکردم سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 92 مرداد 19 :: 11:21 عصر :: نویسنده : امین- الله توکلی
مثل هر بار برای تو نوشتم: دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟و ای کاش که این جمعه بیایی!دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟تو کجایی؟ تو کجایی... و تو انگار به قلبم بنویسی:که چرا هیچ نگویندمگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟و عجیب استکه پس از قرن و هزارههنوزم که هنوز استدو چشمش به راه استو مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد استکه گویندبه اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد! =-=-= جواب امام زمان:تو خودت!مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،ز غمخوارگی و مهر و عطوفتتو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟چه کسی راه به روی تو گشوده؟چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کردچه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.خواهش نفس شده یار و خدایت ،و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،و به آفاق نبردند صدایتو غریب است امامتمن که هستم ،تو کجایی؟تو خودت کاش بیاییبه خودت کاش بیایی...! =-=-=-=-= اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه او خواهد آمد... موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 92 مرداد 19 :: 11:3 عصر :: نویسنده : امین- الله توکلی
یه مخاطب خاص ندارم............در عوض خطم همیشه شارژ داره :|...غم و غصه ندارم :|...کسی هم نیست که با احساست پاکم بازی کنه ...تنهام بزاره ، قلبمو بشکنه ، آخرش بهم خیانت کنه ...و هزاران جوایزه نقدی دیگر... موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 92 مرداد 19 :: 1:28 صبح :: نویسنده : امین- الله توکلی
ممنونم که هستی عشق من...ممنونم که تلاش می کنی کمتر از گذشته بهونه گیری کنی .....اما من دوباره دیوونه شدم......دوباره هیچی خوشحالم نمی کنه....دوباره اشک تو چشام بی خود و بی جهت مهمون میشن......تو خوبی تو ماهی......منم که کور شدم دوباره کر شدم...منم که انگار خدا رو گم کردم......منم که دیوونه شدم.....خوشحالم که برادرت خواسته که با هم بریم بیرون....اما من خودمم نمی دونم چمه.....خل شدم انگاری.......انگار دیگه تو وجودم حست نمی کنم......انگاری که قلبم دیگه نمی زنه.....انگار شدم مرده متحرک....نمی دونم چه مر گمه.....من که دارمت....چشام داره می ترکه بس که زل زدم به مانیتور.......این بغض لعنتی......این بغض نا خونده لعنتی......داره خفم می کنه.....من که عاشقتم......پس چرا بی تفاوت شدم نسبت بهت.......دارم تمام سعیم رو می کنم که تو نفهمی .....نفهمی که دوباره خل شدم...... موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 92 مرداد 19 :: 1:8 صبح :: نویسنده : امین- الله توکلی
سر کلاس درس معلم پرسید: هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید ، بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و گفت: لنا جان تو جواب بده دخترم ، عشق چیه؟ لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت: عشق؟ دوباره یه نیشخند زدو گفت: عشق...ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟ معلم مکث کردو جواب داد: خوب نه ولی الان دارم از تو می پرسم لنا گفت: بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید من شخصی رو دوست داشتم و دارم ، از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه.گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ، ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن ، عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی ، عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی ، عشق یعنی از هر چیزو هر کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشقه من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشقه منو بزنه ولی من طاقت نداشتم ، نمی تونستم ببینم پدرم عشقه منو می زنه.رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن ، خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو ، اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اون طرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو... و اون رفت و پدرم من رو به رگبار کتک بستعشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راحتیش تحمل کنی بعد از این موضوع عشقه من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و از اون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوستت داشتم و دارم ، من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم ، منتظرت می مونم ، شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش دوستدار تو(ب.ش) لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کرد و گفت: خوب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت: آره دخترم می تونی بشینی لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شد و گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان لنا بلند شد و گفت: چه کسی؟ ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن ، پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتاد و دیگه هم بلند نشد آره لنای قصه ی ما رفته بود ، رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد بدترین شرایط زندگی ما آرزوی خیلی های دیگه است... موضوع مطلب : یادداشت ثابت - شنبه 92 اردیبهشت 15 :: 11:11 عصر :: نویسنده : امین- الله توکلی
گفتی که بیا و از وفایت بگذر * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشت * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * می توان در قلب های بی فروغ می توان در غربت داغ کویر * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * نمی دانم چرا رفتی * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * و ای کاش از نخست آن چشمهایت * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * تو را آن قدر در دل می سرایم * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * و حالا انتهای کوچه شعر · · موضوع مطلب : |
||